نامه های پست نشده

مادر نصفه نیمه

نامه های پست نشده

مادر نصفه نیمه

اینجا پره از نامه های پست نشده.....پر از حرف و حرف و حرف......
پر از اتفاق ....پر از غم....امید.....شکست....وصله...پر از خوشحالی و رژ بنفش.....
اینجا زندگی در جریانه.....برای کسی نامه مینویسم که زندگیش در جریان نیست

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

حوصله کن با من

دخترکم میخوام سبک زندگی رو تغییر بدم.به سمت بهتر شدن.زمان رو نباید از دست بدم.کمی با من حوصله کن.همه ما وقتی به چیزی عادت میکنیم دو دستی میچسبیم بهش.میگیم همین خوبه....تغییر دادن سخته.کلا ترک عادت موجب مرض است دیگه!!!یا از مرضی به مرض دیگر نغییر شکل میده!!!!!😊 حالا من هی گیر سنم هستم.میگم یه خانوم 31 ساله باید بدونه کجا ایستاده و چی میخواد؟من اون زن هستم.اخی ......دارم میانسال میشم.ولی خیلی شیطون هستم!!!!! دوست دارم اون بخش وجود این زن رو. اون زن متفکر رو که نگو.......زن مستقل.....همسر وفادار......مادر مهربان.....دختر خودخواه......لجوج.....سرکش.....مادر مهربان گفتم؟؟؟؟؟تو چی فکر میکنی؟؟؟؟ مهمه خیلی......

دخترم هنوز اخرین سونوگرافی رو دارم ازت.روشا جان من هنوز به تو فکر میکنم.من دوست دارم اینجا رو .....خیلی.....دل مشغولی های زندگی ریاده.ولی من حواسم هست خدا چقدر به من جواهر داده.

خدایا دوست دارم.

محکم بغلم کن.اخیشششششششششششش

  • ریما
  • ۰
  • ۰

عصر پاییزی و بوی تو

مگه میشه بوی پاییز بیاد و یاد تو نیوفتاد؟ نه نمیشه.نمیدونم چه مرگیه یاد تو همیشه انگار به زخم رو باز میکنه. چه مرگیه وقتی برات مینویسم گوشه چشم که هیچ پیراهنم خیس میشه.چه مرگیه اینجا؟؟؟؟ گوشه دنج زندگی من تو هستی و من و عمری که داره میگذره لابه لای این نامه های پست نشده..... حرفهای من تمومی نداره.غرزدن های این زن دیوونه.....بعضی وقتها دلم برای خودم خیلی میسوزه.خودم رو بغل میگیرم و میگم با هم درستش میکنیم.حرفی که دوست دارم کس دیگه ای بهم بگه.ولی همیشه دو قطب جدا از هم.....ادمها...روابطشون....دلبستگی ها....تابع قانون خاصی نیست.انگار هر کی با قانون خودش میاد وسط.و هر کی سنگدل تر باشه قانون اون تو رابطه حکم میکنه.زندگی این روزها برای من شکل قانون جنگل رو پیدا کرده.هنوز هم طرفدار تساوی و برابری هستم ولی فقط در قالب همین دو کلمه.هیچ کاری فکری ایده ای ندارم و ناتوان.......از ادمها دلم گرفته.همه چیز رو به گند کشیدن.خدایا........هستی؟؟؟؟؟؟؟اخر این قصه چی میشه؟بیدار میشیم و دنیا رو جای بهتری کنیم یا روز به روز بیشتر گند میزنیم و هی خودمون رو غرق این اشتباهات میکنیم؟ دخترکم؛ تو این هوای پاییزی جای تو اصلا خالی نیست بین این همه کلمه گنگ و گله و شکایت و تلخی......تو هم بودی سطری اضافه میشدی به همه معماهای من بی هیچ پاسخ درستی.  

  • ریما
  • ۰
  • ۰

واقعی تو

سلام دخترکم. تو داری خواهر یا برادر دار میشی.نه نترس.تو خونه تو نیستن.شاید نصف ژنتیک تو رو داشته باشن یا اخلاق تخس تو رو.ولی مهمون کس دیگه ای هستن و از پدری دیگه.به نظرت روزی میاد من بهت بگم دارم مادر میشم باز؟ یعنی جرأت میکنم!!!! فعلا که دعوت نامه تو رو تو گاو صندوق گذاشتم و داره خاک میخوره.میدونی  عمه تو نی نی نداره و سالهاست پیگیر این داستانه آخرش هم گفتن تو تخمهات پوک هستن.اخی....خیلی ناراحت شد.خیلی گریه کرد.به من گفت و منم گفتم با کمال میل اهدا میکنم . دوره زدن آمپولها به شدت اذیت شدم .خیلی غر میزدم و به خاطر حساس شدن بیش از حد و کمبود توجه خیلی پشیمون شدم.تخمک ها رو اهدا کردم.حالا تو شیکم عمه تو دو تا فسقل هستن که شاید کمی شبیه تو باشن.البته دوستم میگفت به یه تیکه خون و نطفه نباید جوون داد و تحویلش گرفت....مهم جاییه که رشد میکنه.ولی خوب منم دیگه!!!! عاشق تخیل پردازی....مثلاً فک میکنم شبیه من شن یا اخلاقشون.ولی قبول کن که مادر ژنتیکی اونها من هستم. هیچ کس از این ماجرا خبر نداره.......وقتی تو جمع هستیم پدرشون با من خیلی رسمی حرف میزنه ولی در جاهای دور از شلوغی به من دست میده و صمیمی....دوگانگی آدمها رو هیچ وقت دوست نداشتم. دخترک عزیزم؛ یه تصمیمی گرفتم که ارتباطات مجازی رو باور نکنم.هر چی که هست رو باید دید.لمس کرد.عمر و لحظه هام رو تو واقعیت بگذرونم.قبل اینکه به زمین بخورم از بازی بیام بیرون.ادمها تو رو به بازی بگیرن شک نکن آخرش تو بازنده هستی.تنهایی خودت رو مقدس بدون.

؛ به نظرت شبیه تو میشن که من واقعی تو رو ببینم!!!!

  • ریما
  • ۰
  • ۰

سلام دخترم. امروز میدونی چه روزیه؟ بانو؛ دوازده سال از زندگی مشترک من گذشت.میدونی واقعاً عمریه ها.....اگه سال اول مادر میشدم الان یه بچه بزرگ داشتم.الان کجا ایستادم؟ بهتره چند لحظه مکث کنم و نگاه کنم.حس میکنم زیر پاهام سست شدن.دلم و روحم و جسمم یکجا نیستن.تیکه هام رو جمع کنم.میدونی دخترم زنها موجوداتی به غایت حساس هستن و یک آغوش امن و گرم براشون کافیه.یک دل آتشین و عاشق کافیه که زمین گیرشون کنه.بشین و حرفی بزن از دردهات زن.تو بشکن و خورد شو ولی باز پاشو تیکه هاتو جمع کن؛ راه دراز است و تو اول راهی و من از تو دور و دستمون کوتاه از هم.دخترکم تو کجای تقدیر من اسمت نوشته شده؟ اصلاً تو رو در آغوشم میگیرم؟ میدونی یاد اون شب افتادم.تو رو لای پارچه ای خون آلود کنار تخت من گذاشتن و پرستارها گفتن جایی نیست امشب بزاریمش.یادمه برف سنگینی اومده بود...من درد داشتم و به تو زل زده بودم که نکنه تکون بخوری. تا صبح پشت پنچره برف میبارید و تو اتاق من میباریدم.صدای گریه نوزاد تخت بغل بود و تویی که لای پارچه خونی تا صبح تکون نخوردی و منی که جایی ایستاده بودم که زیر پاهام سفت بود.هر روز میگذره و اون شب تو دل گذشته ته نشین میشه.ولی من هنوز وقتی تو رو کشیدن بیرون رو حسش یادمه.انگشتهای دست و پات رو لمس کردم.....

دخترکم تو الان کجا ایستادی؟ خوبه که آدم هر چند یکبار نگاهی به زیر پاهاش بنداره.ببینه قرار بود الان کجا باشه ......

حال ناخوش و یاد تو و روز برفی و دیدن کسی از گذشته و نگاه سنگینش منو ته نشین کرده.

ولی مادرت باز پا میشه و جاری میشه.من زیر پام رو سفت میکنم.

  • ریما
  • ۰
  • ۰

فاصله

دخترکم؛  به این فکر میکردم اگه تو بودی و بزرگ میشدی چقدر بین منو تو و دنیامون فاصله بود...
خیلی خیلی زیاد.میدونم چیز عجیبی نیست؛ ولی همیشه باید نقاط مشترک کمی هم وجود داشته باشه.بین دو نسل.من همیشه فکر میکنم من و خواهرت اصلابا هم نقطه مشترک نداریم البته در آستانه بالغ شدنش بی ثاتیر نیست.هرچه که بزرگتر میشه حس میکنم ازم دورتر میشه.میدونی پدر و مادرها وحشت دارن از اینکه بچه هاشون مستقل شن و حمایت نخوان.من کنار اومدم با این داستان.و موجود وابسته دوست ندارم.هر بار پارک میرم فقط دنبال بچه هم سن و سال تومیگردم که مثلاً تو الان چه تغییری کردی....هی میپرسم اینهمه بچه....دنیا بدون بچه ها سیاه و سفید و ترسناک میشه. ولی دعوتشون شرط میخواد.چقدر از ما آدمها مهیا کردیم دنیا رو برای این فرشته ها؟؟ از جنگ و قحطی و خشونت و تبعیض گرفته تا بی توجهی و تربیت غلط .دلم میگیره از دیدن بچه هایی در وضعیت نامناسب. چکار میتونم بکنم؟ دخترکم همیشه فکر میکنم با یه گل من بهار نمیشه....نمیشه بی تفاوت دید و لایک کرد و رفت باز جوک خوند و خندید و لایک کرد....تو اگه بودی چیکار میکردی؟ مثلا کمپین زد یا تتو یا پروفایل رو عوض کرد با یه جمله حماسی.....اینا همون یه گل که باهاش بهار نمیشه. من دنبال گل همیشه بهارم.....
دخترکم؛ خوشحالم که نیستی از فاصله میترسم .شرط میبندم من و تو دوستای خوبی برای هم نبودیم. من مادری خودخواه هستم و تو جاری در فصل تغییر و شکستن تابوها.این نسل رو نمی فهمم......

  • ریما
  • ۰
  • ۰

سلام بانوی من.

هی تایپ میکنم و پاک میکنم . عادت کردم به نوشتن برای تو.تویی که نیستی....میدونی دخترکم این حرفها منو خالی میکنه. پس گوش کن لطفا.....من حرفهای یواشکی دارم با تو.ببین من ....چطور بگم......ولش کن.بزار یواشکی ها نگفته بمونن.به دوستی گفتم من کلی حرف دارم که همیشه تایپ میکنم و هیچ وقت ارسال نمیشه.....میگفت بفرست خوب.میگفتم نه خراب میشه. بزار ناگفته تا ابد ناگفته بمونه.باور کن پای کسی در میون نیست. رابطه ای نیست. یه حس و هیجان که جایی باید خالی شه و رشد کنه.بعضی حس ها رشد میکنن. سرکوب بشن آروم آروم  جایی تو رو خم میکنن. یه غم سنگین همیشه با خودت میبری. رها باش.بریز بیرون هر چه تو دل داری.وقتی رو تخت دونفره تو هستی و هندفری و اشک و تنهایی .....چه ها که به ذهنت خطور نمیکنه....تو هستی و رویاپردازی و شیطنت های بچگانه.....ولی به خودت میای که تودهه چهارم زندگیت کمی عاقل تر باش!!!!و باز با این قسمت اهنگ اشکها تند تند متکا رو خیس میکنن.....آمدمت که بنگرم گریه نمی دهد امان.......انگار زندگی و روابط افتادن رو دور تکرار....یه آدم یه رابطه هر سال این موقع تکرار میشه و تو آخرش رو میدونی و خسته ازش میگذری.دوست داری آدمهایی از جنس اندیشه خودت تو دایره ت باشن ولی همیشه فقیر بودی......

باز آهنگ میخونه:آمدمت که بنگرم گریه نمی دهد امان.....هق هق میکنی....نمیدونی چته؟؟؟ حس میکنی پر از عشق شدی....عشق .....داره تو رو میسوزونه.نمیدونی کجا خالیش کنی.هیچ آدمی رو سراغ نداری که اینهمه احساس رو خرجش کنی. چون میدونی به گند کشیده میشه.اه که میزند برون از سر و سینه موج خون.....من چه کنم که از درون دست تو میکشد کمان......من چه کنم؟؟؟؟؟؟

دخترکم ؛ از درون دارم میسوزم. بیا کمی آرومم کن.دنیا برام سیاه و سفید شده . خستگی و هزار افسوس....این برگه زندگی سنگین میگذره.معماهای حل نشده وقتی سرباز میکنن انگار زخم های چرکین هستن که تو با مسکن قوی فقط درد رو تسکین میدی ولی اصل کار سرجاشه. معماهات رو حل کن.

؛ خیلی درهم حرف زدم منو ببخش.......

  • ریما