نامه های پست نشده

مادر نصفه نیمه

نامه های پست نشده

مادر نصفه نیمه

اینجا پره از نامه های پست نشده.....پر از حرف و حرف و حرف......
پر از اتفاق ....پر از غم....امید.....شکست....وصله...پر از خوشحالی و رژ بنفش.....
اینجا زندگی در جریانه.....برای کسی نامه مینویسم که زندگیش در جریان نیست

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

قصه

اصلا من چه مادری هستم که برای تو قصه نگفتم تا الان؟؟؟؟

یکی بود ، همون یکی هم موند تا اخر قصه با یه گوشه چشم خیس....بین اینهمه ادم مونده و رفته همیشه میگشت دنبال یه نفر خاص.مثلا دنبال شاکلید....بیا ....بیا ...دست منو بگیر بلندم کن...قهرمان قصه همون یه نفر داره میشه یکی نبود قصه....دلتنگم ازش....به خاطر اومدن تو داره به در و دیوار میزنه...بیا که من تو رو نمیشناسم....شاید تو فقط در بزنی و بری...شاید پشت در کلید رو بزاری رو بری...شاید تو هرگز به دنیا نیومده باشی....مثلا قهرمان انگار داره دنبال یه نشونه میگرده...

دخترکم من تو قصه گفتم خیال پردازیم خوب نیست...یهو ذهنم رفت سمت داستان کیمیاگر....

آره...دخترکم روشای مادر

حالا کجا ایستادم...دلتنگ و گوشه چشم خیس....هوای دلگیر تهران خاکستری....تهران لعنتی....شهر پر اشوب...شهر لعنتی.....

دخترکم دعا کن اخر قصه من مثل کیمیاگر باشه....

شاید تو رو پیدا کردم....

شاید خودم رو پیدا کردم....

شاید گنج رو پیدا کردم....

شاید همه این ها رو باهم یکجا.....

شبت بخیر شیرین عسل 

شبت بخیر دخترکم

  • ریما
  • ۰
  • ۰

احیای دلتنگ

سلام دخترکم.یه مدته زندگی از دستم در رفته....مثل کسی که به بی خیالی بزنه.به بی حوصلگی...بابابزرگ قند عسلم فوت  کرد.جاش خیلی خالیه.الان که رو تختش خوابیدم و تیک تیک ساعت بالای تخت سکوت اتاق رو شکونده.دارم به ماه هایی فکر میکنم که اینجا دراز کش بود و تیک تاک ساعت بود و سقف اتاق و مرور میکرد با خودش چه کرده و زندگی از دستش در رفته بوده یا نه....دارم به این فکر میکنم که آدم مفیدی هستم یا نه....حس سرخوردگی دارم بعضی وقتها....حس ناخوشایندی ...مثلا دوست دارم روزها رو با کار موثر شب کنم.میدونی دخترک دلم خیلی گرفته....جای بابابزرگم خالیه....جای عشق خالیه.....جای کار مفید خالیه.....جای پاشو با هم درستش میکنیم خالیه.....جاهای خالی رو چطور پر کنم....بابابزرگ قتد عسل از کجا بیارم....عشق از کجا بیارم.....
مثلا ادم مثل مزرعه باشه خودش بکاره خوش درو کنه خودش سیر بشه....دیدی همش خودش بود ....دیدی فهمید که باز همه چیز به خودش برمیگرده....بذر میخوام....بذر سالم....بکارم سیر بشم محتاج همسایه نشم......شعر شد ها 😁😁😁
حالا جای بابابزرگ خیس اشک شده ....اشک دلتنگی....اشک تنهایی....اشک بی بذری.....خدایا حواست بیشتر باشه....خدایا بغلم کن....خدایا بیشتر بغلم کن.....
خدایا بابابزرگ رو همیشه تو بغلت نگه دار....
دخترک رو هم همینطور
احیای دلتنگ 
احیای غمناک 
بیا اجابت دعای همه رو 

  • ریما