نامه های پست نشده

مادر نصفه نیمه

نامه های پست نشده

مادر نصفه نیمه

اینجا پره از نامه های پست نشده.....پر از حرف و حرف و حرف......
پر از اتفاق ....پر از غم....امید.....شکست....وصله...پر از خوشحالی و رژ بنفش.....
اینجا زندگی در جریانه.....برای کسی نامه مینویسم که زندگیش در جریان نیست

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

شوخیت گرفته؟؟؟

امشب که به سالگرد رفتن تو چند ساعت نمونده کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد دستم رسید.گفتم شاید میخوای باهام شوخی کنی!!! شاید هم جدی شدی و با اون کودک متفکر تبادل نظر داشتین این مدت. با خودت میگی خوب الان حالت چطوره؟؟ کارهات رو همه روبه راه کردی؟ بشریت رو نجات دادی؟؟ کلی کار رو زمین داشتی همه چیز برقرار شد؟؟ یادته که بعد رفتن من چقدر مرثیه سرایی میکردی.الان که کتاب رو بخونی زیر لب با یه ژست روشنفکری میگی میفهمم تو رو یا باز مثل پارسال گریه امانت رو میبره؟ ؟؟ مهمه برام بدونم.

بله دخترکم به همون اندازه برای من روشن شدن این موضوع مهمه.این گفتگو ها همیشه حال ما رو بهتر کردن..شاید من منظورم از بشریت خود خودم بوده.که مثلاً اگه هرکس خودش رو به آگاهی برسونه و از خواب زدگی دور شه خدمت بزرگی به جهان کرده.دخترکم شاید من تمام تلاشم رو نکرده باشم که دنیا رو جایی بهتر برای دعوت تو کرده باشم ولی در عوض خوشحالم از نیامدنت.که اگه بودی حتی مهر مادری و عشق مادری هم نمی تونست جلوی این جمله رو بگیره که بهت میگفتم الان وقت اومدن تو نبود؛؛؛؛؛

تو هنوز برای من شگفت انگیز هستی

  • ریما
  • ۰
  • ۰

یادآوری

نمیدونم این چندمین نامه ای که برات می نویسم....تو همیشه در من حضور داری....پارسال همین روزها بود که حال من عجیب خراب بود درست نقطه مقابل حال عالی الان من...یه سریال میداد تلویزیون که عاشقانه بود و من همش باهاش گریه میکردم حتی موقع گفتن دیالوگ های عادیش...الانم داره همون سریال رو میده به نظرم خیلی بی نمکه اصلا گریه هم نداره!!!من فقط یاد تو افتادم.

راستی خبر داری که بالاخره ما مهاجرت کردیم.

شب کریسمس بود و یادمه چند وقت قبلش تصمیم داشتیم قاطی مهاجرهای جنگ به آلمان بریم ولی دو دو تا چهار تا کردیم دیدیم شب کریسمس قاطی کارتون های بسته بندی شده خونه جدید باشیم بهتره تا کنار بابانوئل و درخت کریسمس .....


  • ریما