نامه های پست نشده

مادر نصفه نیمه

نامه های پست نشده

مادر نصفه نیمه

اینجا پره از نامه های پست نشده.....پر از حرف و حرف و حرف......
پر از اتفاق ....پر از غم....امید.....شکست....وصله...پر از خوشحالی و رژ بنفش.....
اینجا زندگی در جریانه.....برای کسی نامه مینویسم که زندگیش در جریان نیست

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۰
  • ۰

تقویم ها دروغ میگن

دخترکم سال نو شده و طبیعت و این جور داستانها....البته میدونی من زیاد تو قید و بند تقویم ها نیستم.که الان حتمی شروعی دوباره باشه.مثلا میشه چله زمستون باشه و تو حس کنی داری شکوفه میزنی....یا وسط گرمای تابستون باشه و تو حس کنی داری عاشق میشی و حس طراوت و نو شدن داشته باشی.کلا زیاد عید رو دوست ندارم!!!! هوا هم عین پاییز شده سرد و بارونی و دلگیر....انگار که خوشحال نیست....انگار داره خون گریه میکنه واسه 95 بدشگون که تا دقیقه نود داشت تلافی میکرد و هی غم میریخت تو سر ما....انگار میخواست کاری که هیچ وقت 95 رو فراموش نکنیم...میدونی دخترک تقویم ها به ادم دروغ میگن....اره.....

حالا من روبروی سفره هفت سین نشستم و بوی سنبل منو مست کرده و ماهی ها هم انگار مست باشن و برقصن....تو تنگ تنگشون هی می چرخن و می چرخن....دارم به این فکر میکنم که سال دیگه که دارم به پیازچه سنبل اب میدم که بیدارش کنم کجا هستم و چقدر از ارزوهامو براورده کردم؟؟؟؟زندگی داره میگذره و من خوشحالم که الان جای اشتباهی نیستم....این خونه....ادمهای توش....ادمهای اطرافم....ولی هنوز ته دلم خالیه چیزیه که دنبالش میگردم....جای تو سر سفره خالی بود که الان نزدیک 2سالگیت بود و دوست داشتی همش دست بزنی و الان من با این ارامش به سنبل نگاه نمی کردم....اگه اسمت با سین شروع میشد حتمی تو رو سر سفره میزاشتیم و کلی میخندیدیم.....

یهو دلم تنگ شد واسه بودنت....

  • ۹۶/۰۱/۰۱
  • ریما

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی