نامه های پست نشده

مادر نصفه نیمه

نامه های پست نشده

مادر نصفه نیمه

اینجا پره از نامه های پست نشده.....پر از حرف و حرف و حرف......
پر از اتفاق ....پر از غم....امید.....شکست....وصله...پر از خوشحالی و رژ بنفش.....
اینجا زندگی در جریانه.....برای کسی نامه مینویسم که زندگیش در جریان نیست

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۰
  • ۰

بغلم کن

دخترکم...بانو جان...روشای مادر...

مادر نصفه نیمه ت نشست انقد فکر و خیال کرد که بیماری رو تشدید کرد!!!! اخه یکی نیست بگه عزیزم شما که انقد سخنران بلدم بلدم  هستی تو دیگه چرا؟؟؟

ببین نمی تونم خواهرت رو ناز کنم...صورت نازش اذیت میشه...بس که دستهای نازم پوست پوست و زبر شدن....دستام رو خیلی دوست دارم....چون باهاشون میشه خلق کرد....جوون داد....

نوازش کرد....لمس کرد....بغل کرد.....

حالا خوب میشم....نگرانی نداره....فقط نجنگ باهاش....کمی توقف کن...

اره...

حالا بیا یه اتفاق یهویی شیرین برات بگم...رفته بودم برای درمان ؛ یهو زد به سرم با یه دوست بلاگر قرار ملاقات بزارم...تایم کم بود... تمام مدت هم در حال پیاده روی که چه عرض کنم دویدن بودیم!!!😂

ولی به شدت اون لحظات به دل نشست...خوبه که آدمها پیچیده نباشن....خودشون باشن...من اون تایم به شدت خودم بودم...خنده هام....شیطنت هام...خل و چل بازی هام...حرف هام....انگار هیچ نقابی بود....حس ناب...تمام اون لحظات ثبت شد...حال خوب کن بود...انگار که سالهاست باهاش قدم زدی...

بعضی آدمها وجودشون تو زندگی ضروریه...باید باشن...

مثلا به نظرت من جز چند باید زندگی دیگه هستم؟

ولی خوب رک بگم و شاید ازم ناراحت بشی....

تو جزو باید زندگی من نبودی....

؛خدایا بغلم کن...سرده و کمی چشمها خیس....بغلم کن لطفا...

  • ۹۵/۱۰/۲۹
  • ریما

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی