نامه های پست نشده

مادر نصفه نیمه

نامه های پست نشده

مادر نصفه نیمه

اینجا پره از نامه های پست نشده.....پر از حرف و حرف و حرف......
پر از اتفاق ....پر از غم....امید.....شکست....وصله...پر از خوشحالی و رژ بنفش.....
اینجا زندگی در جریانه.....برای کسی نامه مینویسم که زندگیش در جریان نیست

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۰
  • ۰

ترس

سلام دخترکم؛ این روزها معمولی میگذرن. از اون اتفاقات مهیج و تکون دهنده خبری نیست....خوب زندگی همینه دیگه.مهم اینه که ما چطوری باهاش کنار بیایم.دخترم همیشه به بغضی ته گلوم هست که خیلی دیر به دیر میشکنه....مثلا دیروز با دوستم حرف میزدم و قرار قلبش رو عمل کنه....مدام میگفت حلالم کن....منم بغض گلوم رو گرفته بود و  همش میگفتم نگو اینجوری....لحظه های خوب و به یاد موندنی که باهم داشتیم مثل فیلم از جلو چشمام رد میشد و هی میگفتم نگو اینجوری.....مثلا سالها قبل چقد شادتر بودیم و چقدر راحت قهقهه میزدیم....الان چقدر اوضاع تغییر کرده.روز به روز ادمهای زندگیم مچاله تر میشن و غمگین تر و بیمار تر....همیشه فکر میکنم اگه تو بودی نسل تو چطور میشدی؟؟چقدر شاد و مرفه و حال خوب داشتی.....میدونی دخترم هر چی جلوتر میریم انگار داریم برمی گردیم!!!! اوضاع بهتر که نمیشه بدتر هم میشه....باز از ترس نامعلوم سرنوشت تو میگم خوبه که نیستی..... حالا این روزها میگذره.....هیچ عجله ای ندارم....اگه تلخ باشه؛ اگه شیرین ؛ چون زمان به اندازه کافی عجول هست ..... فقط دوست دارم ارزوهام رو عملی کنم.... وقتی میخوام بگم دنیا رو جایی بهتر کنم!!!! میخندم به خودم.... میگم دادا تو اول خونه و خونواده خودت رو جایی بهتر کن....دنیا پیشکش..... برای دخترت مادر خوبی باش.برای همسرت ....و مهمتر برای خودت....زنی باش ارزشمند ....

ولی باز حواست میپره به جاهای دیگه و کارهای بزرگتر و دنیا رو جایی بهتر کردن.... ای بهمنی جوگیر.....

مامان بهمن ماهی داشتن همینه دیگه  ؛)

  • ۹۵/۰۸/۲۳
  • ریما

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی