نامه های پست نشده

مادر نصفه نیمه

نامه های پست نشده

مادر نصفه نیمه

اینجا پره از نامه های پست نشده.....پر از حرف و حرف و حرف......
پر از اتفاق ....پر از غم....امید.....شکست....وصله...پر از خوشحالی و رژ بنفش.....
اینجا زندگی در جریانه.....برای کسی نامه مینویسم که زندگیش در جریان نیست

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۰
  • ۰

همین حوالی شاید کمی دور یا نزدیکتر میبایست تولد یکسالگی  تو میشد.شاید واسه همینه چند روزه حس میکنم چقدر جای تو خالیه این روزها.....

شاید بهانه های خواهرت بی تاثیر نباشن یا اتاق همیشه مرتب و دست نخوردش.مثلا جای تو خالیه که اتاقش رو بهم بریزی و دادش در بیاد....یا جای انگشتات که بعد از تمیز کردن خونه روی میزها بیوفته....آره تولد یکسالگی توست. راستش دخترک شیرین من دلم هوای داشتنت رو کرده....دل است دیگر گاه و بی گاه بهانه های عجیب میگیرد.....جدیش نگیر که کار دستت میدهد......

خواهرت میگفت :با لحن اعتراض آمیز البته!!! مامان من تا الان فکر میکردم که خدا قراره به تو بچه بده ولی فهمیدم که تو باید بری سونوگرافی!!!!!

چرا نمیری ؟؟؟؟؟

راستش اول کلی خندیدم.بعد نمیدونستم چی بگم.یه لحظه دوست داشتم عین مدارس آلمان براش واقعیت رو توضیح بدم و بگم اومدن تو ربطی به لک لک و خدا و سونوگرافی نداره....ولی باز گفتم تو هر موقع که وقتش بشه خودت میای.

نمیدونم روزی جرأت میکنم آدرس اینجا رو به خواهرت بدم.....

تو رو میبینم که در آغوشم شیر میخوری و با انگشتات با لبام بازی میکنی و من به تو به شکل یه علامت سؤال نگاه میکنم و نگران فرداهای بسیار.....

حالا که بهتر میبینم به جای مرتب کردن ریخت و پاش های تو و خشم های مبهم  میشینم با خواهرت بازی میکنم یا کتاب میخونم ؛

عاقلانه به نظر میاد.

؛ تولدت مبارک روشای مادر......

  • ۹۵/۰۴/۰۳
  • ریما

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی