نامه های پست نشده

مادر نصفه نیمه

نامه های پست نشده

مادر نصفه نیمه

اینجا پره از نامه های پست نشده.....پر از حرف و حرف و حرف......
پر از اتفاق ....پر از غم....امید.....شکست....وصله...پر از خوشحالی و رژ بنفش.....
اینجا زندگی در جریانه.....برای کسی نامه مینویسم که زندگیش در جریان نیست

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۰
  • ۰

چی بگم برات که اینجا شده بخشی از زندگی من....برگشتم خونه که مدتی استراحت کنم و نیرویی بگیرم برای مراقبت مادر....یه مادر دیگه رو از دست دادم.

شب قبل همه دور هم بودیم...خندیدیم ...گریه کردیم...

فردا صبحش عین فرشته ها سبکبال پرکشید.

رفتم غسالخونه نشستم نگاش کردم.مهربونم مثل همیشه خوابیده بود ولی خروپف نمیکرد....

ای زندگی....این روزها چقدر تلخ و دردناک شدی....

چقدر مادربزرگت حامی بود.همیشه سرزنده و عاشق زندگی.اسمی از مرگ نمیاورد.از لحظه لحظه زندگیش لذت میبرد.خوشبختیش تو جمع همیشگی بچه هاش بود.

برات بگم که تو فامیل ما بی نظیر هستیم...بدون کدورتی...بدون بهانه های بچگانه....

دارم فکر میکنم اولین دورهمی بعد از مادربزرگت چقدر سنگین و غم انگیز میتونه باشه.

دارم فکر میکنم چقدر عکس و خاطره خوب ازش هست

دارم فکر میکنم وقتی کنارمون بود چقدر پشتمون گرم بود

چقدر این روزها تلخ میگذره

چقدر مرگ به ما نزدیکه....

نگفتم بهت که اومده پیش تو....میتونی بری بغلش و کلی گریه کنی....

برات لالایی میخونه و مراقبت خواهد بود

میتونی کنارش حس ارامش داشته باشی

میتونی از داشتنش لذت ببری

دارم فکر میکنم چیزهای زیادی داشت که ازش یاد بگیرم....

مهربونی ناب...تو لحظه شاد بودن...از  کسی انتظاری نداشت

دل زنده و خنده رو....اخی خنده هاش.....

#میخونه و من چشمام خیسه......

دارم چشمی گریان به رهش

روز و شب بشمارم تا بیاید

  • ۹۷/۰۴/۰۲
  • ریما

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی