دیشب خواب تو رو دیدم و امروز حال خوبی نداشتم.
خواب دیدم تو رو به دنیا آوردم هنوز اون نگاهت از ذهنم نرفته.....تو رو تو زایشگاه گذاشتم و رفتم بیرون به همه گفتم تو مردی.انگار خودم هم منتظر بودم تو بمیری.
بعد هی میومدم زایشگاه میدیدم تو زنده ای و خیلی سرحال و شیطون.نگاهم میکردی انگار همه چیز رو فهمیده بودی.....
میگم که تو داری بزرگ میشی.حتی خواب رو نمیشه از تو دزدید.
دخترکم زمان خیلی سریع داره میگذره و میخواد تو رو در خودش ببلعه ولی من نمی تونم بزارم تو فراموش بشی.
تو الان بخشی از من شدی.چطور بگم؟؟؟؟
اینطور بودنت رو دوست دارم.
؛ خواب عجیبی بود.مهربون تر بیا به خواب مادر.......
- ۹۵/۰۴/۱۴