نامه های پست نشده

مادر نصفه نیمه

نامه های پست نشده

مادر نصفه نیمه

اینجا پره از نامه های پست نشده.....پر از حرف و حرف و حرف......
پر از اتفاق ....پر از غم....امید.....شکست....وصله...پر از خوشحالی و رژ بنفش.....
اینجا زندگی در جریانه.....برای کسی نامه مینویسم که زندگیش در جریان نیست

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۰
  • ۰

دختر کوچولو

دیشب دختر دوستم چند دقیقه ای با من بود...یادمه من و اون باهم فهمیدیم که مهمون داریم....باهاش حرف میزدم و مدام سوال میپرسید که این چیه و اصرار داشت که ماه خورشیده :)))

گفت خاله خوابم میاد بخوابیم...بغلم خوابید....اون لحظه همش تو رو تصور میکردم که داری دستم رو میگیری و میخوابی....الان مثلا خوب گفتن این حرفها که چی؟؟؟من دارم مدام دور خودم میچرخم و میچرخم ....هی میگم باید کاری کرد و نمیدونم چه کاری....چقدر بچه های همسن و سال تو شیرین هستن ...مخصوصا وقتی کلمات رو قروقاطی میگن....ادم ذوق میکنه...مثلا الان بچه های همسن و سال تو که بین جنگ و اوارگی و خونریزی و تجاوز دارن نفس میکشن باز هم کلمات قروقاطی گفتنشون برای پدر و مادرشون شیرینه؟؟؟؟

مثلا بچه هایی که نمیدونن آرزو چیه .....فقط دلسوزی میکنیم و میگیم اخی...چه دنیای بی رحمی....همین.....

شاید پاییز و دلتنگیش هم بی اثر نباشه که من بی حوصله و دلتنگم.....

  • ۹۶/۰۸/۲۰
  • ریما

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی